کاسه‌ی زَر

... خیز و در کاسه‌ی زَر آب طربناک انداز

کاسه‌ی زَر

... خیز و در کاسه‌ی زَر آب طربناک انداز

چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من
ور بگویم دل بگردان، رو بگرداند ز من

پیام های کوتاه
  • ۱۲ فروردين ۹۵ , ۲۳:۵۸
    دنیا

۳۶ مطلب با موضوع «راه و رسم» ثبت شده است

می‌ گویند رازداری خصلت بزرگی است که باید آموخت، این صفت حتی باید به خود شخص هم برگردد یعنی در کل به غیر از اینکه رازدار افراد دیگر باشد باید برای خودش هم محرم باشد.
چند سال پیش مردی در روستای پدری ما زندگی می‌کرد که تصمیم گرفت راز مهمی را اصطلاحاً در زیر لحاف که اشاره دارد به خلوت بین زن و شوهر به همسر عزیزش بگوید، گفتن راز زیر لحاف همانا و صبح پخش شدنش همانا. شنیده شده که تا آخر زندگیشان که با مرگ مرد همراه بود هنوز آن یکدلی و صداقت بین آن دو به حالت قبل از انتشار راز زیر لحافی برنگشت و یکرنگی مثل پرنده ای از آن خانه رخت بربست!
مراقب خودتان باشید.
۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۴۹
محسن رجب پور

در زندگی باید اصول داشت، هر عملی، بهتر است بر اساس آن‌ها انجام شوند، یک هدف در نظر گرفت و با توجه به اصول به سمت آن گام برداشت. اشخاصی را می‌شناسم که خیلی به اصطلاح "رفیق بازند" به نظرم این‌ها جزء شکست خوردگان این عالم‌اند. از طرفی اشخاصی را هم دیده‌ام که به حسب هدفی که داشته‌اند چند صباحی با یک شخص و چند روز دیگر را هم با شخص دیگری رفاقت کرده‌اند و به هدفشان رسیده‌اند. اشتباه نشود منظور من از هدف، اهداف والای زندگی است.

هنرمند کسی است که رفاقتهایش بر اساس اهدافش باشند.


پ.ن: ببخشید نوشته خیلی خشک بود. ای کاش کنارش با یک نوشیدنی گوارا مهمان تان می‌کردم، جشنی از جنس دوستی.
مثل ساندیس انگور قرمز :)

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۹ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۰۸
محسن رجب پور

بزرگترین ترس من توقف است. توقف و راضی شدن به آنچه تا آن موقع کسب کرده‌ام. به نظرم در این لحظه مرگ من فرارسیده و چیزی از انسانیتم باقی نمانده است. می‌شوم موجودی دو پا که فقط نامی از بشر را با خود یدک می‌کشد. به همین خاطر چند صباحی است که چشمم را برای یافتن افرادی که اینگونه شده‌اند باز کرده‌ام. به طرز تفکر، رفتار روزانه و در یک کلام اینکه این افراد چه چیزی از زندگی می‌خواستند و بدست آوردند و اکنون متوقف شده‌اند توجه میکنم. در تلقی من از رفتارشان به این رسیده‌ام که اینان انگار در یک حلقه‌ی for 1 با شمارنده‌ی بینهایت افتاده‌اند و حواسشان نیست با هر بار تمام شدن این حلقه دوباره به همان محل اول برگشته‌اند و این از لحاظ رشد و تکامل یعنی هیچ.

دوستان عزیز، اگر چنین زندگی‌هایی را می‌شناسید معرفی کنید یا اگر راه حلی دارید که انسان با این بینش بتواند از افتادن در این توقفگاه جلوگیری کند ذکر بفرمایید.

متشکرم

 

1-   بر میگردد به برنامه نویسی این منطق یک دستوری را به تعداد شمارنده‌ای که برایش مشخص میکنی تکرار میکند، مثلاً اگر دستور نوشتن: "محسن" را در این حلقه قرار دهی به تعداد دفعات معین شده برایت نام محسن را تایپ میکند.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۱۳
محسن رجب پور
مسئله و نحوه‌ی حل آن مهمترین رویداد ارزش آفرین زندگی است، پس یکی از اساسی‌ترین مهارت‌های زندگی، به خصوص از نوع شغلی‌اش مهارت حل مسئله است!

پ.ن: اشاره دارد به ارائه درون تیمی امروز.
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۶:۴۷
محسن رجب پور

شاید برای شما هم پیش آمده باشد که اسم شهری و یا منطقه‌ای را شنیده باشید، به آهنگ‌هایش گوش داده‌اید، هنرش را دنبال کرده‌اید و با آدم‌هایش برخورد داشته‌اید، ولی آنجا را نیافته‌اید. شهری که همه جا هست و هیچ جا نیست. وسعتش نامحدود، آدم‌هایش بزرگ و خانه‌هایش زیبا مثل تک‌تک ساکنینش. شهر مورد علاقه من پشت دریاها نیست خیلی نزدیکتر است خیلی. امروز آهنگش را شنیدم و آدمش را هم، اما خودش را نه.

می‌دانم به آن جا تعلق دارم و از آن جا آمده‌ام.

شهر عزیز و رویایی من، می‌یابمت.

 

 

پ.ن: بعضی وقت‌ها بعضی حرف‌ها را اگر به زبان نیاوری خفه می‌شوی!
دوم اردیبهشت یک هزار و سیصد و نود و پنج، تقاطع مطهری- ولیعصر(عج)

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۵۷
محسن رجب پور

چرا در یک مدت کوتاه مثلاً در همین ده سال گذشته به این اندازه فرهنگ مردم تغییر کرده است؟ یادم می‌آید که شنیدن نوار ترانه یک فعل حرام بود و فاعل آن کافر و دهری لقب می‌گرفت، اما اکنون انجام آن به یک امر عادی بدل شده است، مگر دین خدا تغییر کرده؟

مگر حدیث نداریم که حرام محمد(ص) تا ابد حرام و حلالش هم تا ابد حلال است، پس چرا در طول این مدت کوتاه برخی کارهای حرام، حلال شمرده شده‌اند؟ و این داستان حلال شمردن‌های حرام همچنان ادامه دارد؟

فکر میکنم انسان باید حدود و اصول خودش را بشناسد، نباید رنگ بگیرد و یا اجازه بدهد که امواج سرنوشت او را رقم بزنند.

یادم می‌آید در دروس مدرسه به این می‌رسیدیم که بعضی از اقوام به خاطر ناسپاسی نعمتی از آن‌ها گرفته می‌شد، یعنی بعد از یک اصلاح در جامعه، خداوند به آنها لطف می‌کرد و پس از مدتی مردم دوباره به دوران قبل برمی‌گشتند و روش پیشین نادرست خود را در پیش می‌گرفتند و پروردگار هم بر طبق قول خودش آن قوم را از آن موهبت محروم می‌کرد. اگر دقت کنیم قرآن از این دست مثال‌ها زیاد دارد.

نکته اصلی: محسن حواست باشد سنت خدا تغییر نمی‌کند این ما هستیم که متغیریم.

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۵ ، ۰۹:۰۰
محسن رجب پور
دیگر خبری از شیطنت هایش نیست. یک ریش بزرگ گذاشته و لب های سیاهی برایش مانده. یادم می آید که در بین همه بچه ها مردتر بود! زود لبش به می آغشته شد. چند روز پیش سوار بر موتور دیدمش دیگر خبری از شور نوجوانیش نبود، انگار همین دیروز بود که در پی شماره دادن بود و دنبال دعوا. خداوکیلی چقدر فرسوده شده بود این پسر. دنیاس دیگر سرای ساختن و سوختن.
۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۵۸
محسن رجب پور

در پست رزومه پر مغز توضیح داده بودم که برای یک شرکت معتبر رزومه ام را فرستاده بودم و از خدا خواسته بودم که کار در آن شرکت نصیبم شود، در کمال ناباوری دو روز قبل خانومی از شرکت تماس گرفت و گفت که روز چهارشنبه یعنی امروز برای آزمون به کارخانه شرکت مراجعه کنید. جالب بود که این یک هفته گذشته خیلی به من سخت گذشت و فهمیدم پول درآوردن چقدر سخت است و تماس از آن شرکت مزبور در همین حین سختی خیلی زیاد انجام شد و از آن جالب تر اینکه از دو روز قبل به شدت مریض شده ام و با همان حال خراب در آزمون شرکت کردم.

به هر حال خیلی خوشحالم که تلاش خودم در عین بدحالی را انجام دادم به قول انگلیسی ها تا جایی که میتوانستم ببینم و بایستم مقاومت کردم.

انشاءالله که خیر پیش می آید.

پ.ن: دوستان عزیز عذرخواهم که مدتی است به شما سرنزده ام باور بفرمائید در این چند وقت لب تاپم هم روشن نشده بود.

۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۱۴
محسن رجب پور

معمولاً زمانی که صحبت از عید و سال نو و موضوعاتی از این دست می‌شود،  همه ما حسی ناخودآگاه داریم که صدای تغییر در ما طنین می‌اندازد و دوست داریم امسال با سال‌های قبل متفاوت باشد و تغییرات چشمگیری نسبت به سال قبل داشته باشیم.

اما اگر با خودمان رو راست باشیم، به احتمال زیاد خواهیم یافت که هیچ سالی، فرق قابل توجهی با سال گذشته ندارد و این یک روال طبیعی است که دائماً تکرار می‌شود. 

در ادامه من دو پیشنهاد کوچک برای بهبود حداکثری سال آینده دارم که اگر دوست داشتید خوشحال می‌شوم به آنها نگاهی بیندازید:

۱. مشکلات تکرار شونده را بیابید و ریشه آنها را پیدا کنید.

مشکلات تکرار شونده، مشکلاتی هستند که دائما در زندگی ما رخ می‌دهند و باعث می‌شوند که جایی از کار یا زندگی ما به مشکل بخورد. شاید به عنوان اولین گام بد نباشد که فهرست مشکلات تکرار شونده زندگی خود را پیدا کنیم و ببینم ریشه اصلی آنها چیست و چطور می‌توانیم آنها را مدیریت کنیم؟

تا زمانی که رفتار یا نگرش ما تغییر نکند، هیچ چیزی در زندگی ما تغییر نخواهد کرد چون عوامل بیرونی، بازتاب رخدادهای درونی هستند.

۲. ترس‌های مانع شونده خود را مشخص کنید و از آنها بگذرید

شاید بهترین کاری که می‌توانیم برای سال آینده انجام دهیم این باشد که ترس‌های بزرگ خود را که باعث می شوند به خواسته‌های خود نرسیم، مشخص کنیم و ببینیم که چطور می‌توانیم از سد این موانع عبور کنیم؟

یادمان باشد که ترس‌های ما، تابلوهای راهنمایی هستند که به ما می‌گویند برای رشد و تعالی باید از کدام سمت حرکت کنیم.

پس همین الان برای رفع ترس‌های بزرگتان اقدام کنید.


منبع: آموزش سخنرانی و فن بیان

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۴۷
محسن رجب پور

جان مطلب:

اگر دقت کنیم می‌توانیم ببینیم که هر کدام از افرادی که در اطرافمان زندگی می‌کنند دارای یک خصوصیت بارزند، فقط کافی است در زندگی آهسته و به تدریج از هریک از آنها همان یک خصوصیت‌شان را یاد گرفت.

شرح و بسط مطلب:

روش کار به این صورت است که ابتدا افرادی را که در اطرافمان هستند زیر نظر بگیریم، به تدریج که زندگی و ارتباط پیش می‌رود خود روزگار آن رفتار شاخص فرد را به ما نشان می‌دهد، حال نوبت ارزیابی این خاصیت است، به این ترتیب که:

1-     باید تشخیص دهیم آیا آن ویژگی برای ما لازم است؟

2-     نقاط ضعف و قوت شناسایی شود.

3-     در نهایت از آن رفتار الگوبرداری کنیم.

مثلا اگر دقت کنیم از این دست ویژگی‌های خوب را در رفقایمان می‌بینیم:

یکی خیلی ظرفیت بالایی دارد و نحوه‌ی شوخی کردن متناسب با هر تیپ شخصیتی را می‌داند، یا فرد دیگری محقق و حلال مسئله خوبی است، اگر برای این شخص در زمینه‌ی کاری سوال یا چالشی را مطرح کنید بدون شک با جستجوگری خستگی ناپذیری آن را حل می‌کند.


پس به تعداد انسان‌های روی کره خاکی، از این دست ویژگی‌ها موجود است.


پ.ن1: عنوان از غزل 435 حافظ اخذ شده است. با این مطلع: " با مدعی مگوئید اسرار عشق و مستی".

پ.ن2: نمی‌دانم چرا دوست داشتم عنوان این مطلب را با تفأل از جناب حافظ انتخاب کنم ولی به هر حال این نام برایش برگزیده شد، باشد که خوش آید و از آن مهمتر به کار.

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۴ ، ۰۹:۴۲
محسن رجب پور