کاسه‌ی زَر

... خیز و در کاسه‌ی زَر آب طربناک انداز

کاسه‌ی زَر

... خیز و در کاسه‌ی زَر آب طربناک انداز

چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من
ور بگویم دل بگردان، رو بگرداند ز من

پیام های کوتاه
  • ۱۲ فروردين ۹۵ , ۲۳:۵۸
    دنیا

۱۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

جان مطلب:

اگر دقت کنیم می‌توانیم ببینیم که هر کدام از افرادی که در اطرافمان زندگی می‌کنند دارای یک خصوصیت بارزند، فقط کافی است در زندگی آهسته و به تدریج از هریک از آنها همان یک خصوصیت‌شان را یاد گرفت.

شرح و بسط مطلب:

روش کار به این صورت است که ابتدا افرادی را که در اطرافمان هستند زیر نظر بگیریم، به تدریج که زندگی و ارتباط پیش می‌رود خود روزگار آن رفتار شاخص فرد را به ما نشان می‌دهد، حال نوبت ارزیابی این خاصیت است، به این ترتیب که:

1-     باید تشخیص دهیم آیا آن ویژگی برای ما لازم است؟

2-     نقاط ضعف و قوت شناسایی شود.

3-     در نهایت از آن رفتار الگوبرداری کنیم.

مثلا اگر دقت کنیم از این دست ویژگی‌های خوب را در رفقایمان می‌بینیم:

یکی خیلی ظرفیت بالایی دارد و نحوه‌ی شوخی کردن متناسب با هر تیپ شخصیتی را می‌داند، یا فرد دیگری محقق و حلال مسئله خوبی است، اگر برای این شخص در زمینه‌ی کاری سوال یا چالشی را مطرح کنید بدون شک با جستجوگری خستگی ناپذیری آن را حل می‌کند.


پس به تعداد انسان‌های روی کره خاکی، از این دست ویژگی‌ها موجود است.


پ.ن1: عنوان از غزل 435 حافظ اخذ شده است. با این مطلع: " با مدعی مگوئید اسرار عشق و مستی".

پ.ن2: نمی‌دانم چرا دوست داشتم عنوان این مطلب را با تفأل از جناب حافظ انتخاب کنم ولی به هر حال این نام برایش برگزیده شد، باشد که خوش آید و از آن مهمتر به کار.

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۴ ، ۰۹:۴۲
محسن رجب پور

برایت می‌نویسم که خیلی دلتنگت شده‌ام، برای تو که در کنار تک تک آرزوهایم بوده‌ای. برای تویی که سبب حرکتم می‌شوی.

من را بگو که قصد داشتم نور را برایت به ارمغان آورم اما غافل از اینکه خودت چراغ بودی.

ای عزیزترینم با تمام وجود دوستت دارم.

۲۶ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۵۲
محسن رجب پور

برای من خواندن و درک کردن خیلی شبیه نوشیدن یک لیوان آب انار است.

از هر جرعه‌اش باید لذت برد و با تمام وجود مزه مزه اش کرد.

فکر نادرست در کار مطالعه این است که بخوانیم مگر در انتهای متن به نکته مورد نظر برسیم، باید از هر کلمه و جمله استفاده کرد و درباره‌اش اندیشید.

زندگی هم اینگونه است یا کوهنوردی، نباید تمام چیزها را فدای آن لحظه‌ی آخر قله کرد بلکه باید از لحظه لحظه این مسیر استفاده کرد.

۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۵۲
محسن رجب پور

همانا قدر لحاظ سختت را بدان.

همین، گاه پس زدن و گاه پیش کشیدنش زیباست، والا.

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۱۶
محسن رجب پور

هر گاه خواستی شبیه کسی یا گروهی شوی،

همانا بهترین و نزدیکترین راه، رفاقت با آن شخص یا ورود به آن گروه است.

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۰۶
محسن رجب پور

همانا خود کنترلی یکی از قویترین ابزارهای دنیاست.

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۴ ، ۱۳:۵۳
محسن رجب پور

دوباره فصل داغ انتخابات نزدیک شد و بحث‌های بی‌مورد و بامورد در این باب بالا گرفت، نمی‌دانم چرا و چگونه جو غالب بر ایران دو دسته شده به طوری که خیلی از افراد به خاطر رفاقت، دشمنی!، لجبازی!، خانواده، مقام و برخی هم به صورت صحیح به این دسته‌بندی‌ها پیوسته‌اند. فعلا به نظرم ورود به هر یک از این گروه‌ها قدرت تحلیل را از فرد سلب کرده و خیلی از اوقات جلوی بلوغ فکری فرد را خواهد گرفت. یک نکته دیگر اینکه وقتی وارد هر جبهه شوی دیگر دست خودت را برای انتقاد از کارهای نادرستی که مثلا خودی انجام می‌دهد بسته‌ای، یعنی جو غالب این است که اگر چیزی بگویی سریع در دهانت زده می‌شود که: یعنی چه این از گروه خودمان است تو باعث تضعیف خط می‌شوی.

کلام آخر: یکی از دغدغه‌های بنده این است که بازی نخورم مخصوصا از نوع سیاسی‌اش، این بدترین نوع ملعبه شدن است البته به گمان خودم. به همین خاطر چند وقتی است که خیلی دوست دارم بینش و تحلیل سیاسی خودم را بالا ببرم برای بازی نخوردن.

 معرفی کتاب: یک منبع خوب برای بالا بردن درک اتفاقات سیاسی که در اطرافمان در حال شکل‌گیری است و قرار است بیفتد ( به تأکید توجه کنید اتفاقی که قرار است بیفتد چون در صورت بروز دیگر دیر شده و ما باخته‌ایم به خاطر ندیدن راه حق) کتاب " روش تحلیل سیاسی"  است این اثر بیانات حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای را در مورد مهارت‌ها و فنون تحلیل سیاسی به صورت یک مجموعه منسجم گردآوری کرده است.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۵۱
محسن رجب پور

" تا حالا به معنیش فکر کرده بودید؟

من تا الان (که یه مقدار برای ادامه‌ی برنامم بی‌حوصله شده بودم و ناخودآگاه کشیده شدم سمت تلویزیون؛ البته اولین بار نبود که اتفاق می‌افتاد) فکر نکرده بودم.

به نظرتون میشه براش انواع مثبت و منفی قائل شد؟...

من برم به ادامه‌ی برنامم برسم. "


متن بالا و عنوان پست از وبلاگ سالمون اخذ شده است. دوست داشتم پست ایشان و نظرم را در اینجا هم بیاورم چون حقیقتش چند وقتی است که خیلی این مسئله ذهن مرا درگیر کرده است.

 نظر من به این صورت بود:

چقدر جالب، امروز در اتاق ما هم بحثی مربوط به همین مسئله مطرح شد، یکی از بچه‌ها گفت: ما برای سرگرمی! به این دنیا آمده‌ایم، آرمان از آن طرف گفت: اصلا اینگونه نیست و خلاصه جانم برایتان بگوید که بحث بالا گرفت و قطعا مجال بیان نتیجه‌اش نیست. (می‌دانم اکثر این صحبت‌ها ثمره‌ای برای طرفین بحث ندارد بلکه فقط به درد شنونده میخورد! خوب شنیدن هنر بزرگی است همانا)

خودم هنوز معنای دقیق و درست سرگرمی را نمی‌دانم و معمولا در این زمینه سوالات زیر به ذهنم خطور میکند:
1- آیا دائم در حال تلاش و حرکت بودن به سمت هدف درست است یا نه؟
2- گاهی اوقات انسان نیاز شدیدی به رفع خستگی دارد با آن چه باید کرد؟

فعلا در این مرحله از زندگی به نظرم حرکت دائمی کار درستی است اما نمی‌دانم روشش چیست و برای پاسخ به سوال دومم اینکه هدف از سرگرمی کسب انرژی و رفع خستگی است برای ادامه درست مابقی مسیر، اما خیلی از چیزهایی که اسمش را گذاشته‌ایم سرگرمی به عبارت درستتر سردرگمی است! چون باعث می‌شوند هدف اصلیمان را فراموش کنیم و درگیر چیزهای دم دستی شویم.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۱۳
محسن رجب پور

امروز یک شرکت بسیار معتبر به دانشگاهمان درخواست همکار داده بود، از آنجایی که یکی از پیشروهای صنعت کشور است، شرایط بسیار خوبی دارد و جایی است که ادم به نظرم عمیق‌تر می‌شود یکی از آرزوهای اینجانب همکاری با آنهاست به همین دلیل فایل روزمه‌ای که اغلب به شرکت‌های مختلف ارسال میکنم را دوباره باز کرده تا مورد بازبینی قرار دهم و اصلاحاتی در بخش مهارتی آن انجام دهم، با توجه به اینکه خیلی به آن‌ها علاقمند بودم این فایل را با دقت وصف نشدنی ویرایش کردم، انگار که یک شخص یا عزیزی قرار است آن را ببیند.

اولین جمله‌ای که بعد از تنظیم آن به ذهنم رسید این بود: «ای کاش پرمغزتر از اینها ساخته بودمش.» به یکباره به چندسال گذشته رفتم و با خودم تصمیم‌هایی که نتیجه‌اش محسن کنونی شده بود را مرور کردم، به عینه درک کردم تصمیم یعنی چه. دروغ نگویم کمی هم از آن خجالت کشیدم، در این بین حقیقتی مرا سخت آزار داد و آن هم تلاش‌هایی بود که نتیجه‌اش را ندیدم، در برهه‌هایی بسیار تلاش کرده‌ام اما نهایت آن چیزی نشد که دنبالش بودم، در کل فقدان نتیجه در مقابل این تلاش‌ها برایم حس آزار دهنده‌ای است ولی به قول دوست: مرا تا جان بود در تن بکوشم/ مگر از جام او یک جرعه نوشم.


نتیجه: رزومه جان بهتر از قبل می‌سازمت چه برای این سو و چه برای آن سو!

خلاصه امید به خدا ارسالش می‌کنم میدانم نتیجه‌اش هرچه شود خیر است.

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۴۹
محسن رجب پور

پیشنهاد میکنم کتاب زیر که متن روان و ساده‌ای دارد را بخوانید، دو نتیجه خواهد داشت: یکی تقویت زبان و دیگری مدیریت زمان.

Time Management , Brian Tracy

download


۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۳۹
محسن رجب پور