اتفاقات دوست داشتنی در دل سختی ها
در پست رزومه پر مغز توضیح داده بودم که برای یک شرکت معتبر رزومه ام را فرستاده بودم و از خدا خواسته بودم که کار در آن شرکت نصیبم شود، در کمال ناباوری دو روز قبل خانومی از شرکت تماس گرفت و گفت که روز چهارشنبه یعنی امروز برای آزمون به کارخانه شرکت مراجعه کنید. جالب بود که این یک هفته گذشته خیلی به من سخت گذشت و فهمیدم پول درآوردن چقدر سخت است و تماس از آن شرکت مزبور در همین حین سختی خیلی زیاد انجام شد و از آن جالب تر اینکه از دو روز قبل به شدت مریض شده ام و با همان حال خراب در آزمون شرکت کردم.
به هر حال خیلی خوشحالم که تلاش خودم در عین بدحالی را انجام دادم به قول انگلیسی ها تا جایی که میتوانستم ببینم و بایستم مقاومت کردم.
انشاءالله که خیر پیش می آید.
پ.ن: دوستان عزیز عذرخواهم که مدتی است به شما سرنزده ام باور بفرمائید در این چند وقت لب تاپم هم روشن نشده بود.