شروع هر کاری یکی از سختترین مراحل انجام کار
است، اگر از همان ابتدا به دنبال بهترین نتیجه کلیِ زود دسترسِ ممکن باشیم قطعاً در
شروع با بی انگیزگی مواجه خواهیم شد. بهترین نتیجه کلی یعنی هدف انتهایی از انجام یک
کار یا پروژه چیست (توجه داریم که خود این پروژه به چند هدف کوچک تقسیم شده و هر هدف کوچک به چندین
فعالیت کوچک و هر فعالیت کوچک دارای یک خروجی ملموس است) که در اینجا فردی که فقط هدف کلی را تعیین کرده اما آن را به اجزائی که گفتهام تقسیم نکرده مدنظر است و اما زود دسترس یعنی در هر
هدف کلی، بدون در نظر گرفتن اهداف کوچک، فعالیتهای کوچک و خروجیهای ملموس در مدت
زمان کوتاهی انتظار دستیابی داشته باشیم در واقع این حالت به بی صبری و بی حوصلگی معروف
است؛ جملاتی مثل ولش کن، حال ندارم و... میتوانند نشانههای این آفت شخصیتی
باشند. به نظر من یکی از بزرگترین سدهای جریان عملگرایی، بی صبری در تلاش کردن
برای هدف است.