محسن یادت باشه (15)
شنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۷، ۰۷:۱۸ ب.ظ
دنیا خیلی بزرگ و شبیه هزار تویی بس پیچ در پیچ است، اگر حواسمان نباشد!
در این چند ماه اخیر یکی از دغهدغههای ذهنیام این بود که یادگیری و توسعه چه مهارت و یا مهارتهایی اولویت اولم است، برای پاسخ به این سوال به کتابهایی با زمینه موفقیت مثل مدیریت زمان برایان تریسی (البته نام اصلی آن Time Power است ترجمه خانم یلدا بلارک)، روانشناسی مثل کتاب هنر شفاف اندیشیدن که به برخی از به اشتباهات رایج در تفکر و تصمیمگیری میپردازذ، زندگینامه (روایی) مثل مرگ از من فرار میکند که به زندگی دکتر چمران پرداخته و با روایتی متفاوت از آنچه تاکنون خوانده بودم، جنبههای مختلف زندگی این شخصیت را توضیح میدهد، اقتصادی مثل کتاب اقتصاد به زبان ساده که بیشتر جنبه فضولی در کار بچههای اقتصاد را داشته و ادبیات رایج در این علم را البته نه چندان دقیق مثل متون دانشگاهی به اشخاصی که اقتصادی نیستند آموزش میدهد و در نهایت تاریخی مثل کتاب تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران که توسط علیاصغر سعیدی و به صورت یک تاریخ شفاهی از دوران شکوفایی اقتصاد ایران در دهه 1340 شمسی و از زبان دکتر رضا نیازمند به رشته تحریر درآمده است مراجعه کردم، برخی را به صورت کامل و برخی دیگر را بنابر سوالاتی که برایم پیش آمده بود مطالعه نمودم در این بین بررسی و یادگیری از سایت دوستداشتنیام، متمم، نیز از یادم نرفت،
اما هر چقدر در بین این همه منابع مختلف سرگردانتر از نتیجه دلخواه دورتر
امروز این نتیجه قدیمی برایم زنده شد:
بدون داشتن اهداف هماهنگ و دستیافتنی، یادگیری مهارت در اغلب موارد تنها جنبه دانشاندوزی دارد.
افراد تا اهداف هماهنگ و برانگیزانندهای! نداشته باشند به احتمال زیاد افراد ماهری نخواهند شد، مثلاً شخصی هدفش این است که در بازارهای سرمایه تحلیلگری تراز اول شود، همراه این هدف بزرگ و کلی میبایست چند هدف کوچکتر دیگر داشته باشد. بدین سبب و در همین رابطه چند نکته زیر به نظرم خالی از فایده نخواهد بود:
- در ابتدا افراد لازم نیست تمامی اهداف کوچک را تا رسیدن به حالت نهایی بدانند. مثلاً در رسیدن به هدف تحلیلگر شدن لزوماً نمیتوان گفت هر فرد تا انتها و به ترتیب میبایست چه اهدافی را یکی پس از دیگری بداند.
- تنها کافی است با داشتن یک نقشه راه کلی اما با چند هدف کوچک دمدستی که نتایجی به نسبت زود بازده دارند کار را شروع کرده و بعد از دستیابی به اولین اهدافش سعی کند که اهداف و گامهای بعدی را به روز کند. دقیقاً مثل جام جهانی، برای تیم پرتغال قهرمان شدن یک هدف عالی است اما بعد از هر پیروزی، مهمترین هدف برد در بازی بعدی است.
- با توجه به اینکه هدف کوتاهمدت بعدی ما چیست، مهارتی که میتواند بیشترین بازدهی را برای ما داشته باشد مشخص خواهد شد. کسی بخواهد بازار مسکن را تحلیل کند ابتدا لازم است اصطلاحات پرکاربرد ادبیات اقتصاد مسکن را به خوبی بداند بنابراین بد نیست نیم نگاهی به تعریف دوران رکود و رونق مسکن، بازارهای موازی با بازار مسکن، روند عرضه و تقاضا و ... داشته تا حداقل به مهارت تسلط کلامی مناسبی در این بحث دست یابد.
- در پایان اگر عمری باقی باشد با طی این مسیر و مهارت یافتن تدریجی در هر یک از مهارتهای هر هدف به هدف اصلی خواهد رسید.
این بود خلاصهای از نگرشم در مورد چگونگی نظمدهی به فرآیند آموزش مستمر و مهارتاندوزی به جای دانشاندوزی (البته بد نیست بیان کنم که دانشاندوزی به خودی خود بد نیست بلکه کاربرد آن به جای مهارتاندوزی مدنظر است.)
پی نوشت1: در راه رسیدن به این نتیجه از منابع مهمی همچون شرح مراتب طهارت استاد صمدی آملی، دروس معرفت نفس علامه حسنزاده آملی، مباحث تنها مسیر استاد پناهیان، فایل صوتی حرفهایگری محمدرضا شعبانعلی و بررسی زندگی افراد توانمندی که در اطرافم بودند کمک گرفتم.
پی نوشت2: این نتیجه ممکن است برای افراد زیادی بدیهی به نظر برسد اما برای من اینگونه نبود و البته لزومی ندارد روند رشد افراد شبیه هم باشد.
۹۷/۰۳/۲۶