در پست رزومه پر مغز توضیح داده بودم که برای یک شرکت معتبر رزومه ام را فرستاده بودم و از خدا خواسته بودم که کار در آن شرکت نصیبم شود، در کمال ناباوری دو روز قبل خانومی از شرکت تماس گرفت و گفت که روز چهارشنبه یعنی امروز برای آزمون به کارخانه شرکت مراجعه کنید. جالب بود که این یک هفته گذشته خیلی به من سخت گذشت و فهمیدم پول درآوردن چقدر سخت است و تماس از آن شرکت مزبور در همین حین سختی خیلی زیاد انجام شد و از آن جالب تر اینکه از دو روز قبل به شدت مریض شده ام و با همان حال خراب در آزمون شرکت کردم.
به هر حال خیلی خوشحالم که تلاش خودم در عین بدحالی را انجام دادم به قول انگلیسی ها تا جایی که میتوانستم ببینم و بایستم مقاومت کردم.
انشاءالله که خیر پیش می آید.
پ.ن: دوستان عزیز عذرخواهم که مدتی است به شما سرنزده ام باور بفرمائید در این چند وقت لب تاپم هم روشن نشده بود.
خیلی بد است آدم در فلاکسی چای دم کند که قبل از آن برای حمل سلول بنیادی انسان و ازت از آن استفاده شده!
از آن بدتر اینکه شب حالت خیلی بد باشد: سرد درد داشته باشی، حالت تهوع، استخوان درد و بخواهی فردا به لیست مورد نظرت رأی بدهی. انصافاً سخت است...
در پایان: امین، خدا ازت نگذرد با این نوع سلول پرورش دادنت!
به یکی از بچه ها همیشه می گفتند تو چرا الکی دل میسوزانی برای این و آن، شاید بد برداشت کنند. او هم چیزی نمیگفت و همان فرد قدیم بود.
به نظرم هر کسی با چیزی انرژی می گیرد یکی با بحث، یکی با صحبت، یکی با اینکه اطرافیانش خوب باشند و یکی هم با کمک.
همیشه میگفت: این کارها باعث رشدش شده، تکانش داده و جلوبرده اش. بعدش می خندید و به کارش ادامه میداد حتی اگر طرف مقابل او را درک نمیکرد.
اما امروز به من گفت: مهم نیست نفهمند نیت را، من که برای شخص کار نمی کنم، مطمئنم آنکه باید ببیند میبیند، زمان خوب و بد را برای همه مشخص میکند.
بعد فهمیدم چقدر او را دوست دارم...
دیشب مامانم زنگ زد و گفت اگه خبری هست بگو، گفتم چی میگید، متوجه نمیشم منظورتون چیه. ببین مامان جان خانوم فلانی دو سه روز پیش بهم زنگ زده و گفته دختر برادرم توی این چند وقته به خاطر شما هر چی خواستگار داشته رو رد کرده حالا اگه چیزی هست یه حلقه بیارید تا دیگه به نام هم شن.
دوستم همینطور که داشت برای ما تعریف میکرد صداش میلرزید و نشون میداد فشار زیادی بهش اومده.
ادامه داد: به خدا اگه چیزی بود انقد ناراحت نمیشدم، میدونی بدی این قضیه چیه؟ اینکه از مامانت بفهمی که حداقل از یک سال پیش این حرف بین فامیل و آشنا بوده و همه اعضای خانواده به غیر خودت اطلاع داشتن، حتی برادر کوچیکم. وای محسن فکرشو بکن بابامم میدونه. من الان با چه رویی عید برم خونه. به خدا چیزی نبوده اگه بود انقد نمیسوختم. پس بگو عمم و شوهرش چرا هفته پیش میگفتن چرا جدیداً زود به زود میری خونه! دیشب از غم این تهمت خوابم نمیبرد. آخه نمیدونم کی این تهمتو زده. به خدا دختره هم اهل این برنامه ها نیست.
پ.ن: عنوان متن حال رفیق را نشان می دهد.
معمولاً زمانی که صحبت از عید و سال نو و موضوعاتی از این دست میشود، همه ما حسی ناخودآگاه داریم که صدای تغییر در ما طنین میاندازد و دوست داریم امسال با سالهای قبل متفاوت باشد و تغییرات چشمگیری نسبت به سال قبل داشته باشیم.
اما اگر با خودمان رو راست باشیم، به احتمال زیاد خواهیم یافت که هیچ سالی، فرق قابل توجهی با سال گذشته ندارد و این یک روال طبیعی است که دائماً تکرار میشود.
در ادامه من دو پیشنهاد کوچک برای بهبود حداکثری سال آینده دارم که اگر دوست داشتید خوشحال میشوم به آنها نگاهی بیندازید:
۱. مشکلات تکرار شونده را بیابید و ریشه آنها را پیدا کنید.
مشکلات تکرار شونده، مشکلاتی هستند که دائما در زندگی ما رخ میدهند و باعث میشوند که جایی از کار یا زندگی ما به مشکل بخورد. شاید به عنوان اولین گام بد نباشد که فهرست مشکلات تکرار شونده زندگی خود را پیدا کنیم و ببینم ریشه اصلی آنها چیست و چطور میتوانیم آنها را مدیریت کنیم؟
تا زمانی که رفتار یا نگرش ما تغییر نکند، هیچ چیزی در زندگی ما تغییر نخواهد کرد چون عوامل بیرونی، بازتاب رخدادهای درونی هستند.
۲. ترسهای مانع شونده خود را مشخص کنید و از آنها بگذرید
شاید بهترین کاری که میتوانیم برای سال آینده انجام دهیم این باشد که ترسهای بزرگ خود را که باعث می شوند به خواستههای خود نرسیم، مشخص کنیم و ببینیم که چطور میتوانیم از سد این موانع عبور کنیم؟
یادمان باشد که ترسهای ما، تابلوهای راهنمایی هستند که به ما میگویند برای رشد و تعالی باید از کدام سمت حرکت کنیم.
پس همین الان برای رفع ترسهای بزرگتان اقدام کنید.
منبع: آموزش سخنرانی و فن بیان
ترسم کزین چمن نبری آستین گُل کز گلشنش تحمل خاری نمی کنی
- حافظ، غزل 482، با این مطلع: " ای دل به کوی عشق گذاری نمی کنی "
بعضی از اوقات حالی آنقدر گلوی آدم را محکم میفشرد که صدای خش خش نفسهای خسته و دلتنگ را نمیشود نادیده گرفت و به کار ادامه داد، باید نشست و گذاشت صدای دل برای رفع خستگی، شانهها را تکان دهد.
1- عنوان از مداحی زیبای جناب سید رضا نریمانی که امین جاروبندان حق مطلب را خوب ادا کرد.
جان مطلب:
اگر دقت کنیم میتوانیم ببینیم که هر کدام از افرادی که در اطرافمان زندگی میکنند دارای یک خصوصیت بارزند، فقط کافی است در زندگی آهسته و به تدریج از هریک از آنها همان یک خصوصیتشان را یاد گرفت.
شرح و بسط مطلب:
روش کار به این صورت است که ابتدا افرادی را که در اطرافمان هستند زیر نظر بگیریم، به تدریج که زندگی و ارتباط پیش میرود خود روزگار آن رفتار شاخص فرد را به ما نشان میدهد، حال نوبت ارزیابی این خاصیت است، به این ترتیب که:
1- باید تشخیص دهیم آیا آن ویژگی برای ما لازم است؟
2- نقاط ضعف و قوت شناسایی شود.
3- در نهایت از آن رفتار الگوبرداری کنیم.
مثلا اگر دقت کنیم از این دست ویژگیهای خوب را در رفقایمان میبینیم:
یکی خیلی ظرفیت بالایی دارد و نحوهی شوخی کردن متناسب با هر تیپ شخصیتی را میداند، یا فرد دیگری محقق و حلال مسئله خوبی است، اگر برای این شخص در زمینهی کاری سوال یا چالشی را مطرح کنید بدون شک با جستجوگری خستگی ناپذیری آن را حل میکند.
پس به تعداد انسانهای روی کره خاکی، از این دست ویژگیها موجود است.
پ.ن1: عنوان از غزل 435 حافظ اخذ شده است. با این مطلع: " با مدعی مگوئید اسرار عشق و مستی".
پ.ن2: نمیدانم چرا دوست داشتم عنوان این مطلب را با تفأل از جناب حافظ انتخاب کنم ولی به هر حال این نام برایش برگزیده شد، باشد که خوش آید و از آن مهمتر به کار.