کاسه‌ی زَر

... خیز و در کاسه‌ی زَر آب طربناک انداز

کاسه‌ی زَر

... خیز و در کاسه‌ی زَر آب طربناک انداز

چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من
ور بگویم دل بگردان، رو بگرداند ز من

پیام های کوتاه
  • ۱۲ فروردين ۹۵ , ۲۳:۵۸
    دنیا

اینکه می بینم به بیداری است یا رب، یا به خواب !

چهارشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۷:۴۵ ق.ظ

دیشب مامانم زنگ زد و گفت اگه خبری هست بگو، گفتم چی میگید، متوجه نمی‌شم منظورتون چیه. ببین مامان جان خانوم فلانی دو سه روز پیش بهم زنگ زده و گفته دختر برادرم توی این چند وقته به خاطر شما هر چی خواستگار داشته رو رد کرده حالا اگه چیزی هست یه حلقه بیارید تا دیگه به نام هم شن.

دوستم همینطور که داشت برای ما تعریف میکرد صداش میلرزید و نشون میداد فشار زیادی بهش اومده.

ادامه داد: به خدا اگه چیزی بود انقد ناراحت نمی‌شدم، میدونی بدی این قضیه چیه؟ اینکه از مامانت بفهمی که حداقل از یک سال پیش این حرف بین فامیل و آشنا بوده و همه اعضای خانواده به غیر خودت اطلاع داشتن، حتی برادر کوچیکم. وای محسن فکرشو بکن بابامم میدونه. من الان با چه رویی عید برم خونه. به خدا چیزی نبوده اگه بود انقد نمی‌سوختم. پس بگو عمم و شوهرش چرا هفته پیش میگفتن چرا جدیداً زود به زود میری خونه! دیشب از غم این تهمت خوابم نمی‌برد. آخه نمی‌دونم کی این تهمتو زده. به خدا دختره هم اهل این برنامه ها نیست.


پ.ن: عنوان متن حال رفیق را نشان می دهد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۰۵
محسن رجب پور

بینش

رفاقت

نظرات  (۳)

بنده ی خدا... O_O
پاسخ:
وقتی خودمو جاش گذاشتم خیلی سخت بود.
طفلکی دخترا رو نمیشناسه اتفاقا اونایی که اهل برنامه نیستن یه کاسه ای زیر نیم کاسشونه.

ایشالا که مشکلش زود تر حل شه
پاسخ:
انشاءالله
خخخخ بیچاره بد بخت شد رفت

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">