کاسه‌ی زَر

... خیز و در کاسه‌ی زَر آب طربناک انداز

کاسه‌ی زَر

... خیز و در کاسه‌ی زَر آب طربناک انداز

چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من
ور بگویم دل بگردان، رو بگرداند ز من

پیام های کوتاه
  • ۱۲ فروردين ۹۵ , ۲۳:۵۸
    دنیا

پرده اول:

کاری به کار زنی که در متروی شلوغ مردانه سوار شده بود ندارم، شاید مجبور بوده و شایدم هم نه، با آن جوان بی‌غیرتی هم که در حال نزدیک شدن به زن بود کاری ندارم، من به خودم و افراد شبیه خودم کار دارم، که اولاً چرا تشویق به نیکی و نهی از بدی را فراموش کرده‌ایم، دوماً اگر هم کسی این کار را می‌کند چرا معمولاً روش درستش را بلد نیست و گند می‌زند به همه چی، حتی گاهی اوقات خود اسلام.

قابل توجه دوستان هیئتی، امام حسین برای زنده نگه داشتن امربه معروف و نهی از منکر آن همه مصیبت دیدند، از این هیئت به آن هیئت رفتن و عمل نکردن به خواسته‌ی ایشان ناجوانمردی است.

سه بی اخلاقی بزرگ اجتماعی در همین چند سطر نمایان است، آخرینش که دیگر خانمان سوزتر از بقیه.

پرده دوم:

مردانگی خصلتی است که این روزها کمرنگ شده نه اینکه نباشد، هست اما ارزش گذاری اجتماع به سمتی رفته که خیلی از اوقات مرد بودن را به ساده بودن تعبیر می‌کنند. واقعاً چرا اینطور شده‌ایم؟
یاد آن لات‌های مرد قدیم به خیر. خدابیامرزد شما را که نیستید ببینید سوسول بودن به چه اپیدمی بزرگی تبدیل شده.

خدا رحم کند، هم به ما و هم به اجتماع.


پ.ن1: به یاد کوری ساراماگو افتادم انگار همه کور شده‌ایم.

پ.ن2: تولد حضرت علی(ع) را به شما عزیزان و پدارن کنونی و آینده مملکتم تبریک میگویم.

 ببخشید شب ولادت اوقاتتان را تلخ کردم، تقصیر خودمان است دیگر!

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۲۹
محسن رجب پور

می‌دانید باید با کسی که می‌خواهد ولی به خاطر تو می‌گوید نمی‌خواهد چه باید کرد؟

همانا داشتن چنین همراهی نعمت بزرگی است، شما هم با من موافقید؟

به نظرتان می‌توان نام دیگری جز گذشت برایش برگزید؟

 

پی نوشت: از قدیم گفته‌اند گذشت کار بزرگ و دشواری است و می‌دانیم که سختی کار، بزرگی انجام دهنده را نشان می‌دهد.

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۱۱:۴۳
محسن رجب پور

اوج آسمان تقدیم به شما و خودم.

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۵۲
محسن رجب پور

چرا در یک مدت کوتاه مثلاً در همین ده سال گذشته به این اندازه فرهنگ مردم تغییر کرده است؟ یادم می‌آید که شنیدن نوار ترانه یک فعل حرام بود و فاعل آن کافر و دهری لقب می‌گرفت، اما اکنون انجام آن به یک امر عادی بدل شده است، مگر دین خدا تغییر کرده؟

مگر حدیث نداریم که حرام محمد(ص) تا ابد حرام و حلالش هم تا ابد حلال است، پس چرا در طول این مدت کوتاه برخی کارهای حرام، حلال شمرده شده‌اند؟ و این داستان حلال شمردن‌های حرام همچنان ادامه دارد؟

فکر میکنم انسان باید حدود و اصول خودش را بشناسد، نباید رنگ بگیرد و یا اجازه بدهد که امواج سرنوشت او را رقم بزنند.

یادم می‌آید در دروس مدرسه به این می‌رسیدیم که بعضی از اقوام به خاطر ناسپاسی نعمتی از آن‌ها گرفته می‌شد، یعنی بعد از یک اصلاح در جامعه، خداوند به آنها لطف می‌کرد و پس از مدتی مردم دوباره به دوران قبل برمی‌گشتند و روش پیشین نادرست خود را در پیش می‌گرفتند و پروردگار هم بر طبق قول خودش آن قوم را از آن موهبت محروم می‌کرد. اگر دقت کنیم قرآن از این دست مثال‌ها زیاد دارد.

نکته اصلی: محسن حواست باشد سنت خدا تغییر نمی‌کند این ما هستیم که متغیریم.

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۵ ، ۰۹:۰۰
محسن رجب پور
لحاظاتی که جز توبرایم کس دیگری نمانده، خیلی مزه ی ملسی دارد، ترش و شیرین.
خدایا خودت هوای ما رو داشته باش...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۵ ، ۰۵:۳۵
محسن رجب پور
در اوج اضطراب و سردرگمی، بی شک داشتن کسانی که از ته قلب دوستشان داشته باشی و دوستت داشته باشند یکی از بزرگترین موهبت های الهی است.
خدایا شکرت
۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۳۲
محسن رجب پور
اول بنا نبود که بسوزند عاشقان
 آتش بجان شمع فتد کاین بنا نهاد.
۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۳۷
محسن رجب پور
"متأسفانه هنوز هم گروه زیادی از مردم نمی دانند که خرید کالاهای گران برای قشر ضعیف جامعه بهتر و به صرفه تر است، چون آنقدر سرمایه ندارند، تا بتوانند پس از مدتی دوباره آن جنس را خریداری کنند و در یک سال هزینه های گوناگونی را خرج یک چیز مشابه کنند."

کتاب هوش مالی خود را بالا ببرید، رابرت کیوساکی، مترجم: محمد علیپور، فصل ۵، صفحه ۱۱۲
۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۳۶
محسن رجب پور
دیگر خبری از شیطنت هایش نیست. یک ریش بزرگ گذاشته و لب های سیاهی برایش مانده. یادم می آید که در بین همه بچه ها مردتر بود! زود لبش به می آغشته شد. چند روز پیش سوار بر موتور دیدمش دیگر خبری از شور نوجوانیش نبود، انگار همین دیروز بود که در پی شماره دادن بود و دنبال دعوا. خداوکیلی چقدر فرسوده شده بود این پسر. دنیاس دیگر سرای ساختن و سوختن.
۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۵۸
محسن رجب پور
دوستان عزیز من پیگیر مطالب وبلاگ شما هستم ولی به دلیل وجود مشکلی در سیستم قادر به نظردهی نمی باشم، در ضمن عیدتان مبارک هرچند خیلی دیر هنگام است اما ببخشید. راستی از یک فرد بسیار عزیز به دلیل دیدن وبلاگم تشکر میکنم. :)
۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۲۴
محسن رجب پور