اگر در یک جمع بر اثر پر حرفی شما کسی ناراحت شد یا از قدر! افتادید لازم نیست به صحبت ادامه داده تا آن را درست کنید، سکوت کرده و اجازه دهید زمان درستش کند نه سخن!
" زمان نوشداروی عجیبی است! همانا"
اگر در یک جمع بر اثر پر حرفی شما کسی ناراحت شد یا از قدر! افتادید لازم نیست به صحبت ادامه داده تا آن را درست کنید، سکوت کرده و اجازه دهید زمان درستش کند نه سخن!
" زمان نوشداروی عجیبی است! همانا"
علی: اسماعیل تا اول دبیرستان درسش خوب نبود و توی این زمینه همیشه مورد تمسخر فامیل قرار میگرفت، اول دبیرستان ی دفه معادلات زندگیاش با روش معلم ریاضی عوض شد، به این صورت که هر جلسه معلمش 10 مسأله ریاضی روی تخته مینوشت، به ازای حل هر مسئله 500 تومن به دانشآموز پرداخت میکرد، یعنی در هرجلسه معلم از جبیش 5 هزار تومن برای کلاس خرج میکرد.(خدایی 5 هزارتومن 10 سال پیش خیلی بود برای هرجلسه) خودش میگفت توی ی مبحث اونقدر خونده بودم که تمام 10 مسأله رو درو کردم.
آرمان: من دیشب یک مطلب قشنگی خوندم، اسمش "هنرمتوقف شدن" بود. علی، جواد با شمام.
جواد: ببخشید حواسم نبود، خب داشتی میگفتی.
آرمان: در اون به یک نحو بیان شده بود که در زندگی...
جواد: علی ببین اون دختره بود که میگفتم، همون که دیشب عک...
علی: کدوم؟
آرمان: چی میگی جواد؟
جواد: هیچی تو ادامه بده چیز خاصی نبود، علی اونه. فقط نشون دادم که دیده باشیش.
آرمان: توی زندگی اهداف یک تاریخ انقضایی دارن نباید زیادی درگیرشون شد، شاید داریم اشتباهی و مصرانه دری رو میکوبیم که اصلا در نیست، دیواره. باید زود بفهمیم که پشت چی وایستادیم.
علی: (با کمی ناراحتی) خب این حرف چه ربطی به اسماعیل داشت؟
آرمان: چرا سریع در مورد حرفم قضاوت میکنی. ببین من اصلا انگشت اتهامم به طرف کس خاصی نیست و منظورم اسماعیل نیست، حرفم اینه که باید بفهمیم تا کی باید درس بخونیم و حواسمون باشه که درس خوندن هم زمان داره، منظورم مدرک گرفتنه نه دانش، فقط حواسمون باشه که یک وقت پشت دیوار نمونیم!
"ادامه دادن و پیگیری یک هدف از ترس قضاوت دیگران، واضحترین شکل حماقت است. چرا که اگر به هدف برسیم، کسی در آنجا برای تشویق ما منتظر نخواهد بود و اگر به هدف نرسیم، علاوه بر رنج تحمل قضاوت دیگران، وقت و عمر و انرژی خود را نیز باختهایم. موفقیت من و شما، در مورد عموم انسانها، قبل از تحسین، حسادت را برمیانگیزد و شکست مان، قبل از همکاری و همیاری، ترحم را برخواهد انگیخت. پس چه بهتر که برای اهدافی بجنگیم که هدف خودمان هستند و در مسیر هدفهایی ببازیم که خود انتخاب کردهایم که در این صورت، هر چه پیش آید، خوشگوار و لذتبخش – یا لااقل قابل تحمل – خواهد بود."
پ.ن: این واقعیت فقط به محیط کار محدود نمیشود، هر محیط جدید میتواند مدنظرش باشد. مدتی باید بگذرد تا اولاً جو جمع را بررسی کنیم و بفهمیم اصلا کجای کاریم، ثانیاً درست است که وارد جمع شدهایم اما هنوز وارد آن محیط روانی حاکم نه، پس اوایل در سایه حرکت کنیم تا بفهمیم چندچند است بازی.
یکی از دوستان اینگونه است، میگویند قبل از شروع به کار حساب میکند که مثلا درس آنالیز عددی چقدر وقت لازم دارم، بعد از صرف وقت مدنظر برای آن، دست از تلاش بر داشته و کار بعدی را شروع میکند، حتی شدت عمل به گونهای است که نتیجهاش مهم نیست.نکته در این است :تلاش در یک مدت زمان معقول
چون زندگی او فقط به همین درس یا کار محدود نمیشود که تمام آن را برایش صرف کند
هر چیزی هزینهای دارد بعد از پرداخت لازم نیست بیشتر بپردازیم.
باغ زیبایی که خودم میساختمش، میدیدمش و میوه اونو برمیداشتم، هیچ فضولی هم توش نبود برای نظر دهی! :)