کاسه‌ی زَر

... خیز و در کاسه‌ی زَر آب طربناک انداز

کاسه‌ی زَر

... خیز و در کاسه‌ی زَر آب طربناک انداز

چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من
ور بگویم دل بگردان، رو بگرداند ز من

پیام های کوتاه
  • ۱۲ فروردين ۹۵ , ۲۳:۵۸
    دنیا

درخت و برگ برآید زخاک این گوید

که «خواجه، هر چه بکاری، ترا همان روید»

ترا اگر نفسی ماند، جز که عشق مکار

که چیست قیمت مردم؟- هر آنچه می‌جوید1 


 امروز عصر پس از خستگی روحی کتاب گزیده غزلیات شمس را با هدف رفع خمودی و قوام یافتن ساختار ذهنی باز کردم، بخش انتهایی مقدمه دکتر شفیعی کدکنی را به اتمام رساندم و به صورت تصادفی غزل شماره 160 را نوش جان کردم، حقا که غزل مناسب حال بود، یادم آمد که قبلاً مطلبی با عنوان «هر چیز که در جستن آنی آنی» نوشته بودم، که در آن اشاره شده، هر کس به اندازه خواسته‌هایش می‌باشد. از زمان انتشارش تاکنون سوالی فعال، ذهن مرا به خود مشغول کرده است که «تو کدامی؟» که به یاد کتابچه‌ای که دیشب مطالعه کردم افتادم، این کتابچه در واقع هدیه‌ای گرانبها از دوستی عزیز است، در این کتابچه سخنی از امام صادق (ع) وجود داشته که به حدیث «عنوان بصری» شهرت یافته است. در فرازی از این سخنان که توصیه نامه‌ای است به سوال‌کننده (عنوانِ بصری)، حقیقیت بندگی را اینگونه شرح می‌دهند: 

امام (ع) فرمودند: «حقیقت عبودیت سه چیز است: 1- بنده خدا برای خودش در آنچه خدا به وی سپرده ملکیتی نبیند؛ چرا که بردگان مالی ندارند، همه اموال را مال خدا می‌بینند و در جایی که خدا فرموده است مصرف می‌کنند. 2- و بنده خدا برای خودش مصلحت‌اندیشی و تدبیر نمی‌کند. 3- و تمام اشتغال او به کاری منحصر شود که خداوند او را به آن کار امر یا از آن نهی فرموده است. بنابراین اگر بنده خدا برای خودش در آنچه که خدا به او سپرده است ملکیتی نبیند، انفاق نمودن در آنچه خدا امر فرموده است بر او آسان می‌گردد و چون بنده خدا تدبیر آموزش را به مدبرش بسپارد مصائب و مشکلات دنیا بر او آسان می‌شود و زمانی که اشتغال ورزد به آنچه خداوند به آن امر و نهی کرده است دیگر فراغتی برای خودنمایی و فخرفروشی نمی‌یابد. چون خداوند بنده خود را به این سه خصلت گرامی دارد، دنیا و ابلیس و مردم در نظر وی آسان می‌گردد و برای زیاده اندوزی و فخرفروشی و مباهات به دنبال دنیا نمی‌رود و برای عزت و بزرگی آنچه را در دست مردم است طلب نمی‌کند و روزگارش را به تباهی از دست نمی‌دهد. این نردبان تقواست که خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: «آن سرای آخرت است که برای کسانی که در زمین اراده بلند منشی ندارند و دنبال فساد نمی‌گردند قرار دادیم و سرانجام نیک تنها برای مردم با تقواست.»2

این سخنان را با غزل مذکور مرتبط دانسته و حتی به نظرم می‌توان یکی از معانی «جز عشق نکاشتن» را در این سخنان جستجو کرد. آنجایی که به قول دکتر شفیعی کدکنی «مولانا در یک سوی وجود، جانِ جهان را می‌بیند و در سوی دیگر جهان را. در فاصله میان جهان و جانِ جهان است که انسان حضور خود را در کاینات تجربه می‌کند.» جز عشق به جانِ جهان، چه عشق و شدنِ بزرگتری می‌توان یافت؟

عشق دو معنا به همراه خواهد داشت؛ عاشق، معشوق. عاشق رونده‌ای است به سمت معشوق.

جانِ جهان جز سرسپردگی، انتظار دیگری از عاشق ندارد.3

برای سرسپردگی نیز سخن امام صادق (ع) که در بالا ذکر شد کافی است.



1- گزیده غزلیات شمس، به کوشش دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، صفحه 190، غزل شماره 160.

2- متن ترجمه از کتابچه‌ای با عنوان «حدیث عنوان بصری و حدیث معرفت امیرالمؤمنین (ع)» که جناب آقای مهدی نوری زحمت تهیه‌کنندگی آن را داشته‌اند اخذ گردیده است.

3- الذاریات 56.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۷ ، ۱۹:۴۱
محسن رجب پور
دنیا خیلی بزرگ و شبیه هزار تویی بس پیچ در پیچ است، اگر حواسمان نباشد!
در این چند ماه اخیر یکی از دغه‌دغه‌های ذهنی‌ام این بود که یادگیری و توسعه چه مهارت و یا مهارت‌هایی اولویت اولم است، برای پاسخ به این سوال به کتاب‌هایی با زمینه موفقیت مثل مدیریت زمان برایان تریسی (البته نام اصلی آن Time Power است ترجمه خانم یلدا بلارک)، روانشناسی مثل کتاب هنر شفاف اندیشیدن که به برخی از به اشتباهات رایج در تفکر و تصمیم‌گیری می‌پردازذ، زندگینامه (روایی) مثل مرگ از من فرار می‌کند که به زندگی دکتر چمران پرداخته و با روایتی متفاوت از آنچه تاکنون خوانده بودم، جنبه‌های مختلف زندگی این شخصیت را توضیح می‌دهد، اقتصادی مثل کتاب اقتصاد به زبان ساده که بیشتر جنبه فضولی در کار بچه‌های اقتصاد را داشته و ادبیات رایج در این علم را البته نه چندان دقیق مثل متون دانشگاهی به اشخاصی که اقتصادی نیستند آموزش می‌دهد و در نهایت تاریخی مثل کتاب تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران که توسط علی‌اصغر سعیدی و به صورت یک تاریخ شفاهی از دوران شکوفایی اقتصاد ایران در دهه 1340 شمسی و از زبان دکتر رضا نیازمند به رشته تحریر درآمده است مراجعه کردم، برخی را به صورت کامل و برخی دیگر را بنابر سوالاتی که برایم پیش آمده بود مطالعه نمودم در این بین بررسی و یادگیری از سایت دوست‌داشتنی‌ام، متمم، نیز از یادم نرفت،
اما هر چقدر در بین این همه منابع مختلف سرگردان‌تر از نتیجه دلخواه دورتر
امروز این نتیجه قدیمی برایم زنده شد:
بدون داشتن اهداف هماهنگ و دست‌یافتنی، یادگیری مهارت در اغلب موارد تنها جنبه دانش‌اندوزی دارد. 
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۷ ، ۱۹:۱۸
محسن رجب پور

گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود

 گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود

 گاهی بساط عیش خودش جور می شود 

 گاهی دگر، تهیه بدستور می شود

 گه جور می شود خود آن بی مقدمه  

 گه با دو صد مقدمه ناجور می شود

 گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است                 

گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود

 گاهی گدای گدایی و بخت باتویار نیست             

گاهی تمام شهر گدای تو می شود…

 گاهی برای خنده دلم تنگ می شود                  

گاهی دلم تراشه ای از سنگ می شود

 گاهی تمام آبی این آسمان ما                           

یکباره تیره گشته و بی رنگ می شود

 گاهی نفس به تیزی شمشیرمی شود              

ازهرچه زندگیست دلت سیرمی شود

 گویی به خواب بود جوانی‌ مان گذشت                

گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود

 کاری ندارم کجایی چه می کنی                       

بی عشق سرمکن که دلت پیرمی شود


شاعر: ؟

کپی از وبلاگ ابوالفضل مکانیک

فایل صوتی شعر

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۶ ، ۰۷:۰۲
محسن رجب پور

یکی از عادات بد یا خوبی که یک فرد می‌تواند داشته باشد عمیق شدن در مطالب و رسیدن به کنه مطلب است، مثلاً در مطالعه یک متن به کلمه Host می‌رسیم، در اینترنت سرچ می‌کنیم و نگاه میکنیم این کلمه یعنی چه؟ چند نوع داریم؟ از کجا آمده؟ چه قیمتی دارد؟ چه شرکت‌هایی ارائه دهنده هستند؟ و ...

و کلی سوال دیگر که پیش می‌آید و اگر حواسمان نباشد در عمق چاه فهم خواهیم افتاد و هدف مطالعه را فراموش کرده و سر خط را گم می‌کنیم. باید حواسمان باشد که یک تعادلی بین عمق فهم و هدف اصلی مطالعه را گم نکنیم.

کمی بی ربط: بعد از مطالعه هر پاراگراف برای فهم بهتر، سعی کنید مطلبی را که متوجه شده‌اید برای یک فرد دیگر ارائه دهید حتی اگر آن شخص، خیالی و فرضی است.

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۶ ، ۲۳:۵۴
محسن رجب پور

زندگی منفعلانه چیست؟

به نظرم تسیلم بودن در برابر خواسته دیگران، نداشتن برنامه و نقش بازی کردن در پازل و در جهت اهداف دیگران یعنی انفعال. شخصی که دائم به دنبال راضی کردن دیگران بوده و هدف خود را رضایت اجتماع دور و برش قرار می‌دهد نمونه‌ی بارز انسان منفعل است.

سوال مهم: چرا با اینکه انفعال ناپسند است اما تعداد بسیار زیادی از افراد اجتماع اینگونه رفتار می‌کنند؟

نکته جالب: هرچند که الان مفاهیم مبهمی در مورد انفعال در ذهنم قرار دارد و به دنبال ریشه‌های آن در زندگی اجتماعی و فردی اشخاص هستم اما گفتن این جمله خالی از لطف نخواهد بود؛ تسلیم بودن و به دنبال رضایت وجودی بزرگتر از خودمان در دنبال کردن مفاهیم ارزشمندی که خدا برایمان در قالب قرآن و کلام معصومین (ع) هدیه کرده را بسیار دوست دارم.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۶ ، ۲۳:۵۸
محسن رجب پور

همه انسان‌ها لازم است به مهارت فن بیان تسلط داشته باشند، هر کس مسلط‌تر، به احتمال زیاد موفق‌تر. با توجه به اینکه به واسطه شغلم همیشه درگیر ارائه هستم و اغلب اوقات به نوعی در مواجه با ارائه برای جمعی قرار دارم لازم بود که در جهت بهبود عملکرد فردی‌ام به دنبال پیش‌نیازهای این مهارت باشم. همه واقفیم که یکی از پیش‌نیازهای مهم این بحث مهارت کار با پاورپوینت یا همان اسلایدسازی است، امروز قصد دارم کتاب به نسبت معروفی را در این زمینه معرفی کنم. این کتاب نوشته خانم نانسی دوارت است.

Title: Slide:ology

Author: Nancy Duarte

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۶ ، ۲۳:۱۷
محسن رجب پور

امروز در میانه بحث درون گروهی در محل کار به یکباره به ذهنم رسید که با همکارم در مورد نظم بخشی به گفتگوها و بهبود آن‌ها یک جمع‌بندی داشته باشیم، مطالبی که در زیر ارائه می‌شود حاصل همفکری با جناب آقای پویان فرهزاد می‌باشد. با توجه به اینکه یکی از مهارت‌های مهم در کارگروهی و حتی در ارائه ایده برای افراد مختلف مهارت گفتگو است به نظرم رسید بیان برخی نکات پیرامون این بحث برای یادآوری و مرور دانش و تبدیل آن به مهارت لازم و ضروری است.

به نظرم در گفتگو می‌توان به دو مؤلفه توجه کرد؛ 1- مخاطب یا موقعیت 2- هدف

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۶ ، ۰۱:۲۶
محسن رجب پور

سلام؛

می‌دانم که نوشته‌های جدید نظم قابل قبولی ندارند و خواندشان ذهن شما را نیز ممکن است دچار آشفتگی کند، اما باور بفرمائید اکنون در حال پوست‌اندازی هستم :)

نوشتن مستمر و به نسبت قبل، طولانی‌تر برایم سخت است، اینجا می‌نویسم تا ذهنم منظم‌تر، قلمم قوی‌تر و یادگیری‌ام بهتر شود. از راهنمایی‌تان قطعاً استفاده می‌کنم.

دعا بفرمائید.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۰۲
محسن رجب پور

چند وقتی است (بخوانید یک سال و بدانید خوشحالم که این چالش برایم یکساله شده چون اولاً زود به جواب آن نرسیده ام و ثانیاً با گذشت زمان ابعاد پنهان بیشتری از مسئله برایم آشکار شده.) که به طور جدی با چالش پراکندگی ذهنی و افت به یکباره قدرت تحلیل مواجه شده ام. داستان از آنجایی شروع شد که در زندگی مجبور شدم ازدواج، شغل و آموزش را کنار هم داشته باشم، اما پس از مدتی کاهش راندمان و افت کیفیت خروجی ها تلنگری شد برای طرح این سوال اساسی، از آن جنس سوالاتی که مثل کنه (نوعی حشره، که خاصیت عجیب و مورد نظرم چسب بودن و ول نکردن آدم است) به جان آدم یا حیوان می افتد و آدمیزاد را رها نمیکند. سوال این بود:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۶ ، ۲۳:۰۶
محسن رجب پور

امروز بعد از 68 روز برگشتم وطن. کمی نسبت به قبل، وظایف و برنامه‌ها بیشتر و پشت سر هم‌تر بود، به خاطر کمی وقت نتوانستم خیلی کار کنم و متن منسجمی تقدیم حضور کنم اما دوست دارم این نکته را یادآوری کنم که روز خوبی داشتم، یعنی نکات خوبی دست‌گیرم شد، جنس یادگیری امروز از نوع تأیید نکات آموخته شده‌ی قبلی ، عمق بخشی به آن‌ها و تمرین به کارگیری هر یک در زندگی بود.

- امروز بعد از مدتی که گذر عمر و مسافر بودن ما را فراموش کرده بودم به خاطر آوردم.
- فهمیدم که گذشت و احسان به مقدار پول و ثروت شخص وابسته نیست بلکه این صفات رابطه مستفیم به عزت نفس و بزرگی فرد دارد.
- دوست داشتن امری است که باید برای تثبیت آن زحمت کشید نه اینکه منتظر باشیم به یکباره از آسمان نازل شود.
- برایم زحمت کشیدن و تلاش کردن، به امری لذت بخش تبدیل شده که دوست دارم تا ابد ادامه یابد.
فعلاً همین.
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۶ ، ۰۰:۳۵
محسن رجب پور

این نوشته نه غذاهای سالم را معرفی می‌کند و نه تأکیدی است بر دوری و کاهش استفاده از فست فود و روغن‌های مضر صنعتی، بلکه به تغذیه مهم‌تری اشاره خواهد نمود.

در دنیای امروز با افزایش ارتباطات و تسهیل و تسریع برقراری آن، انسان به یک‌باره با حجم بسیار زیادی از داده روبروست، کتاب‌ها و منابع دست‌اول، مجلات، خبرهای گوناگون، سایت‌های مختلف ارائه محتوا، فایل‌های صوتی و تصویری زیاد و هر اطلاعاتی که نسل قبل داشتن یکجای آن را آرزویی می‌پنداشتند، اکنون به‌راحتی در دسترس اغلب افراد قرار گرفته است. قبل‌ترها گمان می‌کردم وقتی به این توانایی برسیم مشکلات کاهش خواهند یافت، اما غافل از اینکه مقدار مشکلات در دنیا ثابت می‌ماند و این یعنی مشکل از بین نخواهند رفت و به وجود هم نمی‌آیند بلکه تنها از شکلی به شکل دیگر تغییر می‌کنند. (قانون پایستگی مشکلات!)  :)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۶ ، ۰۱:۳۹
محسن رجب پور
یکی از آفات برنامه‌ریزی نگاه کمال‌گرا به انجام برنامه است، بدین معنی که چنین شخصی انتظار دارد حداکثر فعالیت‌های پیش‌‎بینی شده را انجام دهد.
پس در برنامه‌ریزی دو نکته را هیچ‌گاه نباید فراموش کنیم:
1- ما هیچ وقت به اندازه کافی وقت نداریم. یعنی منابع (زمان- پول) در دسترس محدود بوده و نخواهیم توانست آن را صرف تمام علایقمان کنیم.
2- وجود کارهایی که انجامشان بیشترین تأثیر مثبت را در زندگی ما برجای خواهند گذاشت. (همان قانون 20 هشتاد: 20 درصد از فعالیت‌های ما 80 درصد از موفقیت‌هایمان را رقم می‌زنند، البته لازم به ذکر است که این قانون را بارها به صورت گزاره که می‌تواند نادرست هم باشد دیده‌ام اما تاکنون هنوز مثال نقضی برای آن نیافته‌ام اما این نکته را هم نباید از یاد برد که به قول متمم: «در علوم رفتاری، هیچ مثال نقضی درستی احتمالی یک گزاره را نقض نمیکند.»)
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۶ ، ۰۲:۳۴
محسن رجب پور


شروع هر کاری یکی از سخت‌ترین مراحل انجام کار است، اگر از همان ابتدا به دنبال بهترین نتیجه کلیِ زود دسترسِ ممکن باشیم قطعاً در شروع با بی انگیزگی مواجه خواهیم شد. بهترین نتیجه کلی یعنی هدف انتهایی از انجام یک کار یا پروژه چیست (توجه داریم که خود این پروژه به چند هدف کوچک تقسیم شده و هر هدف کوچک به چندین فعالیت کوچک و هر فعالیت کوچک دارای یک خروجی ملموس است) که در اینجا فردی که فقط هدف کلی را تعیین کرده اما آن را به اجزائی که گفته‌ام تقسیم نکرده مدنظر است و اما زود دسترس یعنی در هر هدف کلی، بدون در نظر گرفتن اهداف کوچک، فعالیت‌های کوچک و خروجی‌های ملموس در مدت زمان کوتاهی انتظار دستیابی داشته باشیم در واقع این حالت به بی صبری و بی حوصلگی معروف است؛ جملاتی مثل ولش کن، حال ندارم و... می‌توانند نشانه‌های این آفت شخصیتی باشند. به نظر من یکی از بزرگترین سدهای جریان عملگرایی، بی صبری در تلاش کردن برای هدف است.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۶ ، ۰۳:۰۳
محسن رجب پور

وقتی بچه بودم همیشه فکر می‌کردم خوش به حال باباها که انقدر بزرگ‌اند، اصلاً تنها نیستند و خیلی قوی‌اند، اما کم کم که بزرگ شدم و هر روز به مرد بودن نزدیکتر، این خیال خام در من کم رنگتر شد. بسیاری از مردها شاید شبیه نیازمندانی‌اند که صورت خود را با سیلی سرخ نگه داشته‌اند، از بیرون به کسی، محبتی و نه حتی توجهی نیاز ندارند اما از درون به مهربانی تک تک بچه‌ها و اعضای خانه به خصوص مادر خانواده محتاج‌اند.

- این نوشته فقط توضیحی تکمیلی در مورد مطلب 22 فوریه است، مطمئنم مکالمه چند خطی این نویسنده بهتر تنهایی این عضو مهم خانواده را نشان خواهد داد، لطفاً پدر را قبل از دیر شدن، از محبت بی دریغ خود بهره‌مند سازید.

تقدیم به تمام مردان و پدران

۱۱ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۲۶
محسن رجب پور

من از عهد آدم تو را دوست دارم

از آغاز عالم تو را دوست دارم

چه شبها من و آسمان تا دم صبح

سرودیم نم نم: تو را دوست دارم

نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی!

من ای حس مبهم تو را دوست دارم

سلامی صمیمی تر از غم ندیدم

به اندازه ی غم تو را دوست دارم

بیا تا صدا از دل سنگ خیزد

بگوییم با هم: تو را دوست دارم

جهان یک دهان شد هم آواز با ما:

تو را دوست دارم، تو را دوست دارم


شاعر: زنده‌یاد قیصر امین‌پور

آهنگ: علیرضا قربانی به نام دوستت دارم از آلبوم دخت پریوار

دکلمه: رضا پیر بادیان

۰۷ خرداد ۹۶ ، ۰۵:۳۷
محسن رجب پور


یکی از بدترین اتفاقات دنیا که می‌تواند برای شخص بسیار گران تمام شود ترس است.

ترس از مطالعه مطالب جدید در فصل امتحانات، ترس از برخورد بد افراد، ترس از مسخره شدن، ترس از انجام تکالیف و از همه مهمتر ترس از اشتباه کردن.

به نظرم در میان انواع و اقسام ترس‎‌هایی که بیان شد مورد آخری خطرناکترین نوع است که باعث می‌شود جوان را پس از مدت زمانی به یک فرد بسیار معمولی تبدیل کرده و ریشه‌های امید و خلاقیت را در وجود انسان بخشکاند.


روش برخورد: اول تشخیص دهیم علت ترس چیست، در گام بعدی بدون معطلی خودمان را در گود مبارزه با علت آن بیندازیم.

روشی مفیدتر و ساده‌تر سراغ ندارم. :)


لازم به ذکر است که ترس به خودی خود مفید بوده اما در دایره عملکرد فردی یا سازمانی در خیلی از موارد اینگونه نیست.

۰۲ خرداد ۹۶ ، ۱۹:۵۶
محسن رجب پور


بشکن سکوت را و بگو دوست داری‌ام

پایان بده به این همه چشم‌انتظاری‌ام

من بی‌قرار لحظۀ پیوند دست‌هام

آن‌وقت‌ها که در بغلت می‌فشاری‌ام

شاعر شدم که شعر ببارم برای تو

ابری شدم که لحظه به لحظه بباری‌ام

هر بیت روی شانۀ من بال می‌شود

وقتی سکوت بشکنی و ... واگذاری‌ام

پروانه‌وار پر زده‌ام در هوای تو

شاد از شکوهمندی این رستگاری‌ام

در بند هیچ «شاید» و «اما» نرفته‌ام

پابند دل‌سپردگی و سرسپاری‌ام

حالا زبان به گفتن یک جمله باز کن ...

بشکن سکوت را و بگو دوست داری‌ام ...


شاعر: المیرا شاهان

کتاب: یک چمدان بهار

ناشر: شهرستان ادب

گردآوری کتاب: دفتر شعر شهرستان ادب

۰۱ خرداد ۹۶ ، ۰۲:۰۳
محسن رجب پور


عباس را به احتمال بسیار زیاد در زندگی به هیچ عنوان فراموش نکنم.

سخت‌کوشی، صبوری، دقت و نظمش خیلی به آدم حال خوشی می‌دهد، وقتی انجام کاری را با سبک مورد علاقه‌ام* به پایان می‌رساند، نشاط حاصله از به سرانجام رسیدن را می‌توان از چهره‌اش به وضوح دید.

روش حل مسأله‌اش بسیار الهام بخش است، همیشه این چیزها بیان رفتارش بوده و هست: اول مشکل را تشخیص بده، بعد تا جایی که می‌توانی از منابع مختلف** در مورد مشکل*** اطلاعات جمع و جور کن، با تفکر عمیق پیرامون آن‌ها سعی کن بینشان ارتباط برقرار کنی سپس یک راهکار هرچند ساده پیشنهاد بده، در نهایت با استفاده از ارتباط‌های مختلف که شامل کارشناسان خبره و هر چیزی که قادر به محک ایده بیان شده باشد به ارزیابی و چکش‌کاری آن بپرداز.

۰۱ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۳۲
محسن رجب پور

انصافاً رندگی امروزی به مراتب آسیب پذیرتر شده، باور بفرمائید با خاموش شدن موبایل و دگرباره روشن نشدنش، باری سنگین از دوش انسان امروزی برداشته و باری بس گرانتر بر تیره پشتش خواهد نشست.
این است حکایت امشب ما! خدا قسمت هیچ بنی بشری ننماید.

۳۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۳:۴۱
محسن رجب پور

بسم الله الرحمن الرحیم


مرگ را در غفلت،
حیات را در یأس از غیر و اضطرار به درگاهت یافتم.
همیشه با من باش!


۳۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۳:۲۷
محسن رجب پور