دوست خوب
عباس را به احتمال بسیار زیاد در زندگی به هیچ عنوان فراموش نکنم.
سختکوشی، صبوری، دقت و نظمش خیلی به آدم حال خوشی میدهد، وقتی انجام کاری را با سبک مورد علاقهام* به پایان میرساند، نشاط حاصله از به سرانجام رسیدن را میتوان از چهرهاش به وضوح دید.
روش حل مسألهاش بسیار الهام بخش است، همیشه این چیزها بیان رفتارش بوده و هست: اول مشکل را تشخیص بده، بعد تا جایی که میتوانی از منابع مختلف** در مورد مشکل*** اطلاعات جمع و جور کن، با تفکر عمیق پیرامون آنها سعی کن بینشان ارتباط برقرار کنی سپس یک راهکار هرچند ساده پیشنهاد بده، در نهایت با استفاده از ارتباطهای مختلف که شامل کارشناسان خبره و هر چیزی که قادر به محک ایده بیان شده باشد به ارزیابی و چکشکاری آن بپرداز.
*البته سبک مورد علاقه نیاز به توضیح دارد که حتماً در موردش به صورت دقیق خواهم نوشت.
**با توجه به مسأله پیشرو و مشکل بیان شده منابع اطلاعاتی متفاوتی موجود است که باید بر اساس آن مشکل ابتدا دستهبندی و شناسایی مورد نظر انجام شود یا حتی خیلی پیش آمده که حین جمعآوری داده از یک منبع، ناخودآگاه دیگری شناخته میشود، اما خلاصه باید اول کار حداقل یک نظمدهی به فعالیتهای هرچند ساده جمعآوری داده داشته باشیم تا در میان این انبوه اطلاعات راه را از بیراهه گم نکنیم.
***وقتی یک سازمان و یا فرد با چالشی روبرو میشود در واقع عالم، آنها یا او را به حل یک مسأله دعوت کرده است و یکی از بزرگترین انگیزهها برای حل آن مسأله میتواند سهولت، سود، راحتی و یا هر اتفاق خوب دیگری باشد که با رفع مشکل پنهان در پشت آن مسأله بدست میآید پس میتوان گفت یافتن مشکل اصلی که در هر چالشی نهفته است یکی از بزرگترین هنرهاست. در مطلب دیگری به بیان راهکاری برای رسیدن به این هدف خواهم پرداخت.