کاسه‌ی زَر

... خیز و در کاسه‌ی زَر آب طربناک انداز

کاسه‌ی زَر

... خیز و در کاسه‌ی زَر آب طربناک انداز

چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من
ور بگویم دل بگردان، رو بگرداند ز من

پیام های کوتاه
  • ۱۲ فروردين ۹۵ , ۲۳:۵۸
    دنیا

۵۰ مطلب با موضوع «یهویی همینجوری» ثبت شده است

باور نکن تنهایی ات را من با توام منزل به منزل

دوستت دارم.


محمد اصفهانی

۱۱ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۲۷
محسن رجب پور

خیلی بد است آدم در فلاکسی چای دم کند که قبل از آن برای حمل سلول بنیادی انسان و ازت از آن استفاده شده!

از آن بدتر اینکه شب حالت خیلی بد باشد: سرد درد داشته باشی، حالت تهوع، استخوان درد و بخواهی فردا به لیست مورد نظرت رأی بدهی. انصافاً سخت است...

در پایان: امین، خدا ازت نگذرد با این نوع سلول پرورش دادنت!

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۲۸
محسن رجب پور

 به یکی از بچه ها همیشه می گفتند تو چرا الکی دل میسوزانی برای این و آن، شاید بد برداشت کنند. او هم چیزی نمیگفت و همان فرد قدیم بود.

به نظرم هر کسی با چیزی انرژی می گیرد یکی با بحث، یکی با صحبت، یکی با اینکه اطرافیانش خوب باشند و یکی هم با کمک.

همیشه میگفت: این کارها باعث رشدش شده، تکانش داده و جلوبرده اش. بعدش می خندید و به کارش ادامه میداد حتی اگر طرف مقابل او را درک نمیکرد.

اما امروز به من گفت: مهم نیست نفهمند نیت را، من که برای شخص کار نمی کنم، مطمئنم آنکه باید ببیند میبیند، زمان خوب و بد را برای همه مشخص میکند.

بعد فهمیدم چقدر او را دوست دارم...

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۵۰
محسن رجب پور

دیشب مامانم زنگ زد و گفت اگه خبری هست بگو، گفتم چی میگید، متوجه نمی‌شم منظورتون چیه. ببین مامان جان خانوم فلانی دو سه روز پیش بهم زنگ زده و گفته دختر برادرم توی این چند وقته به خاطر شما هر چی خواستگار داشته رو رد کرده حالا اگه چیزی هست یه حلقه بیارید تا دیگه به نام هم شن.

دوستم همینطور که داشت برای ما تعریف میکرد صداش میلرزید و نشون میداد فشار زیادی بهش اومده.

ادامه داد: به خدا اگه چیزی بود انقد ناراحت نمی‌شدم، میدونی بدی این قضیه چیه؟ اینکه از مامانت بفهمی که حداقل از یک سال پیش این حرف بین فامیل و آشنا بوده و همه اعضای خانواده به غیر خودت اطلاع داشتن، حتی برادر کوچیکم. وای محسن فکرشو بکن بابامم میدونه. من الان با چه رویی عید برم خونه. به خدا چیزی نبوده اگه بود انقد نمی‌سوختم. پس بگو عمم و شوهرش چرا هفته پیش میگفتن چرا جدیداً زود به زود میری خونه! دیشب از غم این تهمت خوابم نمی‌برد. آخه نمی‌دونم کی این تهمتو زده. به خدا دختره هم اهل این برنامه ها نیست.


پ.ن: عنوان متن حال رفیق را نشان می دهد.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۰۷:۴۵
محسن رجب پور

ترسم کزین چمن نبری آستین گُل         کز گلشنش تحمل خاری نمی کنی


- حافظ، غزل 482، با این مطلع: " ای دل به کوی عشق گذاری نمی کنی "

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۰۹
محسن رجب پور

بعضی از اوقات حالی آنقدر گلوی آدم را محکم می‌فشرد که صدای خش خش نفس‌های خسته و دلتنگ را نمی‌شود نادیده گرفت و به کار ادامه داد، باید نشست و گذاشت صدای دل برای رفع خستگی، شانه‌ها را تکان دهد.


1- عنوان از مداحی زیبای جناب سید رضا نریمانی که امین جاروبندان حق مطلب را خوب ادا کرد.

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۳۳
محسن رجب پور

برایت می‌نویسم که خیلی دلتنگت شده‌ام، برای تو که در کنار تک تک آرزوهایم بوده‌ای. برای تویی که سبب حرکتم می‌شوی.

من را بگو که قصد داشتم نور را برایت به ارمغان آورم اما غافل از اینکه خودت چراغ بودی.

ای عزیزترینم با تمام وجود دوستت دارم.

۲۶ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۵۲
محسن رجب پور

همانا قدر لحاظ سختت را بدان.

همین، گاه پس زدن و گاه پیش کشیدنش زیباست، والا.

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۱۶
محسن رجب پور

هر گاه خواستی شبیه کسی یا گروهی شوی،

همانا بهترین و نزدیکترین راه، رفاقت با آن شخص یا ورود به آن گروه است.

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۰۶
محسن رجب پور

همانا خود کنترلی یکی از قویترین ابزارهای دنیاست.

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۴ ، ۱۳:۵۳
محسن رجب پور