هر کسی توانایی و قابلیت شنیدن موفقیت های افراد را ندارد.
هر کسی توانایی و قابلیت شنیدن موفقیت های افراد را ندارد.
میدانید باید با کسی که میخواهد ولی به خاطر تو میگوید نمیخواهد چه باید کرد؟
همانا داشتن چنین همراهی نعمت بزرگی است، شما هم با من موافقید؟
به نظرتان میتوان نام دیگری جز گذشت برایش برگزید؟
پی نوشت: از قدیم گفتهاند گذشت کار بزرگ و دشواری است و میدانیم که سختی کار، بزرگی انجام دهنده را نشان میدهد.
چرا در یک مدت کوتاه مثلاً در همین ده سال گذشته به این اندازه فرهنگ مردم تغییر کرده است؟ یادم میآید که شنیدن نوار ترانه یک فعل حرام بود و فاعل آن کافر و دهری لقب میگرفت، اما اکنون انجام آن به یک امر عادی بدل شده است، مگر دین خدا تغییر کرده؟
مگر حدیث نداریم که حرام محمد(ص) تا ابد حرام و حلالش هم تا ابد حلال است، پس چرا در طول این مدت کوتاه برخی کارهای حرام، حلال شمرده شدهاند؟ و این داستان حلال شمردنهای حرام همچنان ادامه دارد؟
فکر میکنم انسان باید حدود و اصول خودش را بشناسد، نباید رنگ بگیرد و یا اجازه بدهد که امواج سرنوشت او را رقم بزنند.
یادم میآید در دروس مدرسه به این میرسیدیم که بعضی از اقوام به خاطر ناسپاسی نعمتی از آنها گرفته میشد، یعنی بعد از یک اصلاح در جامعه، خداوند به آنها لطف میکرد و پس از مدتی مردم دوباره به دوران قبل برمیگشتند و روش پیشین نادرست خود را در پیش میگرفتند و پروردگار هم بر طبق قول خودش آن قوم را از آن موهبت محروم میکرد. اگر دقت کنیم قرآن از این دست مثالها زیاد دارد.
نکته اصلی: محسن حواست باشد سنت خدا تغییر نمیکند این ما هستیم که متغیریم.
به یکی از بچه ها همیشه می گفتند تو چرا الکی دل میسوزانی برای این و آن، شاید بد برداشت کنند. او هم چیزی نمیگفت و همان فرد قدیم بود.
به نظرم هر کسی با چیزی انرژی می گیرد یکی با بحث، یکی با صحبت، یکی با اینکه اطرافیانش خوب باشند و یکی هم با کمک.
همیشه میگفت: این کارها باعث رشدش شده، تکانش داده و جلوبرده اش. بعدش می خندید و به کارش ادامه میداد حتی اگر طرف مقابل او را درک نمیکرد.
اما امروز به من گفت: مهم نیست نفهمند نیت را، من که برای شخص کار نمی کنم، مطمئنم آنکه باید ببیند میبیند، زمان خوب و بد را برای همه مشخص میکند.
بعد فهمیدم چقدر او را دوست دارم...
ترسم کزین چمن نبری آستین گُل کز گلشنش تحمل خاری نمی کنی
- حافظ، غزل 482، با این مطلع: " ای دل به کوی عشق گذاری نمی کنی "
برایت مینویسم که خیلی دلتنگت شدهام، برای تو که در کنار تک تک آرزوهایم بودهای. برای تویی که سبب حرکتم میشوی.
من را بگو که قصد داشتم نور را برایت به ارمغان آورم اما غافل از اینکه خودت چراغ بودی.
ای عزیزترینم با تمام وجود دوستت دارم.
همانا قدر لحاظ سختت را بدان.
همین، گاه پس زدن و گاه پیش کشیدنش زیباست، والا.
هر گاه خواستی شبیه کسی یا گروهی شوی،
همانا بهترین و نزدیکترین راه، رفاقت با آن شخص یا ورود به آن گروه است.