کاسه‌ی زَر

... خیز و در کاسه‌ی زَر آب طربناک انداز

کاسه‌ی زَر

... خیز و در کاسه‌ی زَر آب طربناک انداز

چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من
ور بگویم دل بگردان، رو بگرداند ز من

پیام های کوتاه
  • ۱۲ فروردين ۹۵ , ۲۳:۵۸
    دنیا

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «راه و رسم» ثبت شده است

چرا در یک مدت کوتاه مثلاً در همین ده سال گذشته به این اندازه فرهنگ مردم تغییر کرده است؟ یادم می‌آید که شنیدن نوار ترانه یک فعل حرام بود و فاعل آن کافر و دهری لقب می‌گرفت، اما اکنون انجام آن به یک امر عادی بدل شده است، مگر دین خدا تغییر کرده؟

مگر حدیث نداریم که حرام محمد(ص) تا ابد حرام و حلالش هم تا ابد حلال است، پس چرا در طول این مدت کوتاه برخی کارهای حرام، حلال شمرده شده‌اند؟ و این داستان حلال شمردن‌های حرام همچنان ادامه دارد؟

فکر میکنم انسان باید حدود و اصول خودش را بشناسد، نباید رنگ بگیرد و یا اجازه بدهد که امواج سرنوشت او را رقم بزنند.

یادم می‌آید در دروس مدرسه به این می‌رسیدیم که بعضی از اقوام به خاطر ناسپاسی نعمتی از آن‌ها گرفته می‌شد، یعنی بعد از یک اصلاح در جامعه، خداوند به آنها لطف می‌کرد و پس از مدتی مردم دوباره به دوران قبل برمی‌گشتند و روش پیشین نادرست خود را در پیش می‌گرفتند و پروردگار هم بر طبق قول خودش آن قوم را از آن موهبت محروم می‌کرد. اگر دقت کنیم قرآن از این دست مثال‌ها زیاد دارد.

نکته اصلی: محسن حواست باشد سنت خدا تغییر نمی‌کند این ما هستیم که متغیریم.

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۵ ، ۰۹:۰۰
محسن رجب پور
در اوج اضطراب و سردرگمی، بی شک داشتن کسانی که از ته قلب دوستشان داشته باشی و دوستت داشته باشند یکی از بزرگترین موهبت های الهی است.
خدایا شکرت
۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۳۲
محسن رجب پور
دیگر خبری از شیطنت هایش نیست. یک ریش بزرگ گذاشته و لب های سیاهی برایش مانده. یادم می آید که در بین همه بچه ها مردتر بود! زود لبش به می آغشته شد. چند روز پیش سوار بر موتور دیدمش دیگر خبری از شور نوجوانیش نبود، انگار همین دیروز بود که در پی شماره دادن بود و دنبال دعوا. خداوکیلی چقدر فرسوده شده بود این پسر. دنیاس دیگر سرای ساختن و سوختن.
۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۵۸
محسن رجب پور

جان مطلب:

اگر دقت کنیم می‌توانیم ببینیم که هر کدام از افرادی که در اطرافمان زندگی می‌کنند دارای یک خصوصیت بارزند، فقط کافی است در زندگی آهسته و به تدریج از هریک از آنها همان یک خصوصیت‌شان را یاد گرفت.

شرح و بسط مطلب:

روش کار به این صورت است که ابتدا افرادی را که در اطرافمان هستند زیر نظر بگیریم، به تدریج که زندگی و ارتباط پیش می‌رود خود روزگار آن رفتار شاخص فرد را به ما نشان می‌دهد، حال نوبت ارزیابی این خاصیت است، به این ترتیب که:

1-     باید تشخیص دهیم آیا آن ویژگی برای ما لازم است؟

2-     نقاط ضعف و قوت شناسایی شود.

3-     در نهایت از آن رفتار الگوبرداری کنیم.

مثلا اگر دقت کنیم از این دست ویژگی‌های خوب را در رفقایمان می‌بینیم:

یکی خیلی ظرفیت بالایی دارد و نحوه‌ی شوخی کردن متناسب با هر تیپ شخصیتی را می‌داند، یا فرد دیگری محقق و حلال مسئله خوبی است، اگر برای این شخص در زمینه‌ی کاری سوال یا چالشی را مطرح کنید بدون شک با جستجوگری خستگی ناپذیری آن را حل می‌کند.


پس به تعداد انسان‌های روی کره خاکی، از این دست ویژگی‌ها موجود است.


پ.ن1: عنوان از غزل 435 حافظ اخذ شده است. با این مطلع: " با مدعی مگوئید اسرار عشق و مستی".

پ.ن2: نمی‌دانم چرا دوست داشتم عنوان این مطلب را با تفأل از جناب حافظ انتخاب کنم ولی به هر حال این نام برایش برگزیده شد، باشد که خوش آید و از آن مهمتر به کار.

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۴ ، ۰۹:۴۲
محسن رجب پور

هر گاه خواستی شبیه کسی یا گروهی شوی،

همانا بهترین و نزدیکترین راه، رفاقت با آن شخص یا ورود به آن گروه است.

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۰۶
محسن رجب پور

اگر حال ندارید، عاجزانه خواهش می‌کنم این متن را نخوانید. باتشکر



حتما این را شنیده‌اید که: از نیوتن پرسیدند تو چگونه توانستی به این نتایج بزرگ دست‌یابی، گفت: اگر نسبت به دیگران چیزهای بیشتری دیده‌ام به این خاطر بود که بر شاخ غول‌هایی چون ارشمیدس ایستاده‌ام.
در زیر عبارتی از کتاب "دروس معرفت نفس"، درس شانزدهم، صفحه‌ی 72، چاپ اول 1391 اثر عالم گرانقدر حضرت علامه حسن‌زاده آملی است، برای اول راه خیلی خوب است. 
و اما بعد...

"بنابراین شما فرزندان و دوستان گرامی من، هم‌اکنون در پی تحصیل کمال بوده باشید تا آتیه‌ای سعادت‌مند داشته باشید؛ زیرا که باور کرده‌اید هر چیز تا به کمال نرسیده است قدر و قیمت ندارد. باید از هم‌سالان و همزادان خود که شب و روز را به بیکاری، ولگردی و هرزگی به سر می‌برند سخت دوری گزینید که رهزن شمایند. این گروه روی سعادت را نخواهند دید. چند روزی در مقام خیال، به تازگی رنگ و رخسار خود سرگرم و به پوشاک‌های گوناگون بوقلمونی و طاووسی دل‌خوش‌اند، و به زودی نه آن را دارند و نه این را، و نه کمالی تحصیل کرده‌اند که بدان دل گرم باشند. ناچار بعداً یا باید تن به گدایی در دهند و یا به دزدی و دیگر بیچارگی‌ها، مزاحم اجتماع باشند و زندگی را بگذرانند. با آنان همنشین نشوید که هم از اکنون به شما بگویم نطفه، مربی، اجتماع و معاشر از اصولی‌اند که در سعادت و شقاوت انسانی دخلی بسزا دارند.

جوانا! سر متاب از پند پیران    
که پند پیر از بخت جوان به  "

 

 

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۴ ، ۲۲:۴۶
محسن رجب پور