کاسه‌ی زَر

... خیز و در کاسه‌ی زَر آب طربناک انداز

کاسه‌ی زَر

... خیز و در کاسه‌ی زَر آب طربناک انداز

چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من
ور بگویم دل بگردان، رو بگرداند ز من

پیام های کوتاه
  • ۱۲ فروردين ۹۵ , ۲۳:۵۸
    دنیا

راه و رسم (2)

شنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۴۶ ب.ظ

اگر حال ندارید، عاجزانه خواهش می‌کنم این متن را نخوانید. باتشکر



حتما این را شنیده‌اید که: از نیوتن پرسیدند تو چگونه توانستی به این نتایج بزرگ دست‌یابی، گفت: اگر نسبت به دیگران چیزهای بیشتری دیده‌ام به این خاطر بود که بر شاخ غول‌هایی چون ارشمیدس ایستاده‌ام.
در زیر عبارتی از کتاب "دروس معرفت نفس"، درس شانزدهم، صفحه‌ی 72، چاپ اول 1391 اثر عالم گرانقدر حضرت علامه حسن‌زاده آملی است، برای اول راه خیلی خوب است. 
و اما بعد...

"بنابراین شما فرزندان و دوستان گرامی من، هم‌اکنون در پی تحصیل کمال بوده باشید تا آتیه‌ای سعادت‌مند داشته باشید؛ زیرا که باور کرده‌اید هر چیز تا به کمال نرسیده است قدر و قیمت ندارد. باید از هم‌سالان و همزادان خود که شب و روز را به بیکاری، ولگردی و هرزگی به سر می‌برند سخت دوری گزینید که رهزن شمایند. این گروه روی سعادت را نخواهند دید. چند روزی در مقام خیال، به تازگی رنگ و رخسار خود سرگرم و به پوشاک‌های گوناگون بوقلمونی و طاووسی دل‌خوش‌اند، و به زودی نه آن را دارند و نه این را، و نه کمالی تحصیل کرده‌اند که بدان دل گرم باشند. ناچار بعداً یا باید تن به گدایی در دهند و یا به دزدی و دیگر بیچارگی‌ها، مزاحم اجتماع باشند و زندگی را بگذرانند. با آنان همنشین نشوید که هم از اکنون به شما بگویم نطفه، مربی، اجتماع و معاشر از اصولی‌اند که در سعادت و شقاوت انسانی دخلی بسزا دارند.

جوانا! سر متاب از پند پیران    
که پند پیر از بخت جوان به  "

 

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۱۶
محسن رجب پور

راه و رسم

نظرات  (۳)

۱۹ آبان ۹۴ ، ۱۰:۲۳ پرهون | Printemps
سلام. تحصیل علم خیلی خوبه. اما به نظرم دانشگاه نتونسته خیلی جواب گو باشه در سال های اخیر. باید مطالعه به زندگیِ خارج از دانشگاه وارد بشه.
پاسخ:
سلام
قطعا همینطوره باید به زندگی خارج دانشگاه کشیده بشه.
در واقع من فکر میکنم یکی از چیزایی که جدی گرفته نمیشه اینه، که باید دانشگاه مقدمه‌ای قرار بگیره برای مطالعات خارج نه اینکه از همونجا شروع و به همونجا ختم بشه.
موفق باشی
سلام.
من 1984 رو دوست داشتم چون در قصه، فضایی تصور میشد که دولت کامل روی انسان ها تسلط داشت. سعی میکرد همه مردمش رو از بچگی جنگجو و متعهد به خودش بار بیاره. هر حرفی رو که میزد، اگر بعدا عملی مغایر با اون انجام میداد، حرف قبلی خودش رو به کل از بین میبرد. مثلا تو روزنامه دیروز اگر میگفت که ما با فلان دولت دوستیم و مثلا امروز با هم جنگ میکردن، میومد و تمام حرفش رو از روزنامه های دیروز پاک میکرد  و اون رو مطابق رفتار امروز خودش عوض میکرد و مردم هم متوجه نمیشدن یا براشون اهمیتی نداشت. انگار حافظه سیاسی نداشتن. البته من این کتاب رو خیلی وقت پیش خوندم و خیلی دقیق یادم نیست. اما انگار که کتاب برای همین امروز ما نوشته شده.مثلا همین قضیه حافظه سیاسی یا تاریخی، امروز خیلی نمود داره. خیلی جاها ما انگار یادمون میره که مثلا دولت ها چه قول هایی دادند و ... . برای کسی مثل من که خیلی از سیاست سر در نمی آورد یک روشنگری خوبی بود و تلنگر خوبی بهم زد! 
ان شالله دوباره میخونمش و یه پست کامل راجع بهش میذارم. چون یکی از بهترین کتابهایی که خوندم. 
کلا اگر قلعه حیوانات رو دوست داشتید، 1984 رو هم دوست خواهید داشت. کتابیه که من به همه توصیه میکنم! 
شما هم اگر مطالعه اش کردید، نظرتون رو با ما به اشتراک بذارید! 
پاسخ:
ممنون از لطفتون. 
جالب بود، پس فضای کلی اون شبیه قلعه حیواناتشه، اونجا هم هر شب وقتی حیونا خواب بودند خوکها قوانین نوشته شده بر دیوار رو به نفع خودشون تغییر میدادند.
این کتاب هم به صف مطالعه پیوست امیدوارم بتونم بخونمش.
۱۷ آبان ۹۴ ، ۰۹:۰۶ رسول محمودی
سلام
لطفا هر چه زودتر فوتت نوشته هاتون رو تغییر بدین به تاهوما، چون میخواستم مطالب وبلاگتون رو بخونم ولی فونتش اذیت کرد، شعبانعلی، پیر اینجور چیزهاست از سایتش فونت ها رو ببین
پاسخ:
سلام آقا رسول
ممنون از تذکرتون. فی الفور به محض رویت راهنمایتون، اجرا شد. :)
امر دیگه‌ای باشه با کمال میل در خدمتم.
موفق باشید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">